یادداشت نهم

سلام، هنوز زندم. امروز اتفاق خاصی نیوفتاد. ساعت 8 تاریخ اسلام داشتم که 8:45 رسیدم سر کلاس. استاد موقع حضور غیاب پرسید چرا دیر اومدی؟ گفتم خواب موندم. نمیدونم چرا بچه ها خندیدن؟!!!!

اومدم خونه. ناهار. خواب. فیلم. رفتم بیرون یکم خرید. بعد شام آخرین کارمم مثل هرشب ترانه مادری.

امروز غروب واس خودم یه قانون تصویب کردم زدم به دیوار.

یکشنبه نیمه شعبانه. تا حالا نیمه شعبان مشهد نبودم.

خوب اینم از امروز. تا فردا خدافظ.

من خوبم. خونوادم خوبن، دوستام خوبن، همه آدما خوبن مگر خلافش ثابت بشه. پس خدایا شکرت.

نظرات 2 + ارسال نظر
رزا جمعه 25 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:13 ق.ظ

وای علیرضا خوشحالم متحول شدی فکر کنم

بابک.پ.25 جمعه 25 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:40 ب.ظ

پس درس کجای برنامه ات هست؟
نمی دونم والله، انشا الله که موفق باشی
خود امام زمان نجاتت بده داداش
بای بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد