یادداشت سیزدهم

سلام، خوبم فقط دارم از خستگی افقی میشم. فردا یه مهمون ویژه دارم. جناب عالیجناب پدر بزرگوار. تنها کاری که واسه اومدنش نکردم نصب پارچه خوش آمدید بود.

امروز یه روز کاریه کاری بود. اولین کار این بود که آتا آشغال رو جمع کنم. بعد حال پذیرائیو جارو کشیدم. قسمت بعدی مرتب کردن اتاقم بود که چشتون روز بد نبینه. آخ آخ آشپزخونرو که نگو!!! تمیز کردنش دهنمو صاف کرد!! بعد آشغالارو گذاشتم بیرون. در انتها هم لباسامو شستمو حموم رفتم. ای که بعد این همه کار یه لیوان چایی میچسبه ای میچسبه. حالا گذاشتم تا دم بکشه.

 امروز به این نتیجه رسیدم باید نسبت به خیلی چیزا و آدما بیخیالی طی کنم. خوب من باید خودم به فکر خودم باشم نه اینکه انتظار داشته باشم بقیه آدما واسم کاری انجام بدن یا به فکرم باشن. به قول معروف انتظار داشتن از دوستان انتظار بیجائیست. خودمو خودم. ولی خوب چیری که خدا تو وجودم گذاشته اینه که تغییر رفتارارو  خیلی راحت حس میکنم. بیخیل درس میشه.

خوب بسه دیگه. حالام خیلی خوشحالم که ددیم داره میاد. دستو هورااااااااااا. پایدار باشیم.

من خوبم. خونوادم خوبن، دوستام خوبن، همه آدما خوبن مگر خلافش ثابت بشه. پس خدایا شکرت.

یادداشت دوازدهم

سلام، یه خبر خوشحال کننده واسه خودم. من هنوز زندم. یه مدت کوتاهی نبودم که از خودم معذرت میخوام. خوب امتحانا شروع شده بود دیگه وقت نمیشد.

امروز امتحانام تموم شد. متون اسلامی داشتم.خوشحالم راحت شدم. ولی اگه کلی بخوام حساب کنم ناراحتم. حالا واسه چی بگذریم!!!!

آره امروز امتحانام تموم شد ولی حتی اونایی که فک میکردم صمیمی ترین دوستامن هیچ کدومشون خبری نگرفتن که" ای ی ی ی ی پسره خسته نباشی امتحانت چطور شد؟"

 اینجا بود که فهمیدم چرا تو کوچه اقاقیا میگفتن:"علیرضا تنها، علیرضا خسته، علیرضا ..." خوب دیگه دوستای واقیعشونو دیدن دیگه دوستای زپرتی ای مثل منو فراموش کردن. هرچند خدایا ببخشید نمیخوام قضاوت کنم شاید گرفتار بودن که نتونستن. اشکال نداره. به قول دوستم" مهم اینه من خوبم، بذا بقیه بد باشن"

خیلی خستم. خیلی. مشکل خونه حل شد. تو لادن 22 یه خونه پیدا کردم. طبقه 4. خونش خوبه. 20000تومن ودیعه گذاشتم تا شنبه برم واسه قرارداد.

خوب بسه دیگه. واسه بعد از یه مدت برگشتن انقد نوشتن بسه. پایدار باشیم.

من خوبم. خونوادم خوبن، دوستام خوبن، همه آدما خوبن مگر خلافش ثابت بشه. پس خدایا شکرت.